آرامکوی سعودی به دنبال خرید سهام بزرگترین پالایشگاه هند وجهان است
تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۷۵۳۹۶۵
به گزارش اتاق خبر، به نقل از مهر، شرکت آرامکوی سعودی به دنبال این است که بخشی از سهام شرکت پالایشگاهی رلاینس اینداستریز هند را خریداری کند. به این ترتیب این غول نفتی به دنبال محکم کردن جای پای خود و دائمی آن در این کشور آسیای جنوبی است.
برای درک بهتر استراتژی جدید ریاض در ارتباط با نیودهلی، تنها کافی است تصمیم آرامکوی سعودی برای خرید ۲۵ درصد از سهام بزرگترین پالایشگاه هند، که در واقع بزرگترین پالایشگاه جهان است، را در نظر بگیریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هند و عربستان بیشتر اوقات دهه اخیر را مشغول حل کردن مسائل تفرقه برانگیز، شامل پشتیبانی تاریخی عربستان سعودی از پاکستان در افغانستان و کشمیر بودند، تا به این ترتیب همکاری تاکتیکی جدیدی برای مدیریت مؤثر سرمایهگذاریهای در حال رشد و تجارت دوجانبه، بین مؤثرترین کشور شورای همکاری خلیج فارس و کشوری که به زودی سومین اقتصاد بزرگ جهان خواهد شد، به وجود بیاورند.
تجارت دوجانبه بین عربستان و هند در حال حاضر به ۲۸ میلیارد دلار رسیده است که بخش عمدهای از آن مربوط به واردات روزانه ۸۰۰ هزار بشکه نفت خام عربستان توسط هند، میباشد.
در حال حاضر هند دومین خریدار بزرگ نفت از ایران است، اما با توجه به اینکه تحت تحریمهای آمریکا علیه ایران، صادرات نفت این کشور به هند با مشکل روبرو شده است، عربستان فرصت مییابد تا صادرات خود به هند را از این هم بیشتر کند. هرچه باشد سعودیها هیچ چیز را بیشتر از به دست آوردن سهم بازار رقیب دیرینه خود دوست ندارند.
بنابراین کاملاً منطقی به نظر میرسد که آرامکوی سعودی با سرمایهگذاریهای سنگین در صنایع پالایشگاهی و پتروشیمی هند به دنبال محکم کردن پایگاه دائمی خود در این کشور باشد. به هرحال در سالهای آینده، نیازهای انرژی هند فقط رشد خواهند کرد و همزمان ظرفیت این کشور برای پروژههایی در مقیاس صنعتی، برای تأمین این نیازها، هم افزایش خواهد یافت.
این اقدام آرامکو در هند نشان میدهد که این شرکت دیگر تنها محدود به ایفای نقش خود برای تأمین نیازهای انرژی عربستان باقی نمیماند، بلکه این شرکت به دنبال پیشتازی در صنعت پالایشگاهی و صادرات محصولات آن میباشد. به این منظور، آرامکو درحال حاضر کنترل بزرگترین پالایشگاه ایالات متحده را در بندر آرتور تگزاس، به دست گرفته است. همچنین در ماه فوریه، آرامکو قراردادی ۱۰ میلیارد دلاری با شرکت چندمنظوره دفاعی نورینکو چین منعقد کرد تا به طور مشترک در شرق چین یک مجتمع پالایشگاهی و پتروشیمی تأسیس کنند. سرمایهگذاری این شرکت در بخش انرژی هند، کاملاً با هدف افزایش مشارکت شرکت در بازارهای آسیایی مطابقت دارد.
اما از نظر نیودهلی، وارد کردن آرامکوی سعودی به هند به عنوان یک شریک در صنعت انرژی، تنها بخشی از یک پازل بزرگتر است. هندیها بزرگترین جمعیت مهاجر را در عربستان سعودی به خود اختصاص دادهاند. این شامل کارگران متخصصی است که ستون فقرات صنعت ساختوساز عربستان را تشکیل دادهاند و سالانه ۱۱ میلیارد دلار به هند پول میفرستند. در سال ۲۰۱۴، به عنوان نشانهای از بلوغ روابط دو کشور، نیودهلی و ریاض، توافقی برای مدیریت استخدام و رفع نیازهای اجتماعی بیش از ۲ میلیون کارگر هندی ساکن عربستان، امضا کردند.
تا چندین دهه، عربستان سعودی در تلاشهای ژئوپولیتیکی خود در شبهقاره، پاکستان را به هند ترجیح میداد و روابط این کشور با هند تنها تجاری به نظر میرسید و ریشه در هیچ ارزش مشترکی نداشت. هرچند ریاض اصلاً قرار نیست به متحد دیرینه خود پشت کند. عربستان به تازگی قراردادی ۱۰ میلیارد دلاری برای توسعه یک پالایشگاه در بندر گوادر پاکستان امضا کرده است. اما ریاض خواهان متوازن کردن روابط خارجی خود، با همکاری قوی با هند است. اقتصاد هند ۷ برابر اقتصاد پاکستان است و فرصتهای موجود در آن بسیار سودآورتر هستند. ریاض معتقد است هیچ محدودیتی برای داشتن روابط اقتصادی قوی توأمان، با دهلینو و اسلام آباد، وجود ندارد.
برای دولت هند، که جمعیت مسلمان تحت حاکمیت آن، بالغ بر ۲۰۰ میلیون نفر میشود (سومین جمعیت مسلمان بزرگ جهان) دوستی با عربستان سعودی، مشروعیت بیشتری به همراه میآورد. برای اطمینان بخشی بیشتر، هند هم به نوبه خود به دنبال برقراری توازن است. هند از لحاظ تاریخی به ایران نزدیکتر بوده و هماکنون هم در حال توسعه بندر چابهار در جنوب این کشور است. هرچند فشارهای واشنگتن باعث شده است که نیودهلی از تهران فاصله بگیرد و به دنبال جایگزینی برای تأمین نیازهای انرژی و سرمایهگذاری باشد.
اما ممکن است آینده روابط با ایران پس از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ آمریکا تغییر کند و هند دوباره روابط خود را متوازن سازد. به هر حال پیشبینی اینکه ایران درحال حاضر یا در آینده نزدیک، بتواند سرمایهگذاری زیادی در بخش انرژی هند انجام دهد (مانند آنچه عربستان سعودی انجام میدهد) مشکل است. تا زمانی که ایران از محدودیتهای تحریمی خارج شود، عربستان سعودی با استفاده از امتیاز اقدام کردن زودتر از رقبا، جای پای خود را در اقتصاد انرژی شبهقاره هند و جنوب آسیا، محکم کرده است.
در سالهای پیشرو، عربستان سعودی با رقابت تنگاتنگی در حوزههایی روبرو خواهد شد که قبلاً بدون رقیب در آنها فعالیت میکرده است، چراکه ایالات متحده و روسیه، جنگ قدرت خود را به بخش انرژی هم بسط دادهاند. آرامکوی سعودی باید مشتریان موجود خود را حفظ کرده و بتواند محصولاتی بیش از نفت خام ارائه کند. حرکت این شرکت به سوی بازار پالایشگاهی و پتروشیمی هند، نشان میدهد که آرامکو این اقدام خود را آغاز کرده است.
رقابت بزرگ قدرت که قرن ۲۱ را شکل میدهد، تا به حال به نفع هند تمام شده است. رشد اقتصاد این کشور و افزایش طبقه متوسط، هند را به مصرفکننده بسیار باارزشی تبدیل کرده است که نه تنها برای رقیبان استراتژیکی مانند ایران و عربستان اهمیت دارد، بلکه توجه ایالات متحده و روسیه را هم به خود جلب کرده است. این خبر خوبی برای آینده نیودهلی میباشد.
انتهای پیام/
منبع: اتاق خبر
کلیدواژه: سرمایه گذاری خارجی تحریم نفتی ایران عربستان سعودی پالایشگاه نفت هندوستان آرامکو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.otaghnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اتاق خبر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۷۵۳۹۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سالهای اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.
به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته میشود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد میکند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.
برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی میشود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست میدهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان میدهد.
اما نگاهی دقیقتر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان میدهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزارهای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.
اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عربهای عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.
با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکراتها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف میکند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» میداند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگانهای عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.
این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عربهای عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاههای آلترناتیو دیگر که در سالهای اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف میکند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا میسازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانهای وهابی پیوند میزند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد میکند و سه دهه پویایی سیاسی و رویدادهای تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل میدهد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آلهای اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتارها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح میکرد.
بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمینهای عرب پسا عثمانی میدانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبههای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.
سایر سلفیها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آنها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجستهای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی مینویسد، سلفیها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.
آنچه از همه این روایتهای تاریخی برداشت میشود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمیکاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب میکند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیروهای تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.